جمله پند آموز
علمی
علم (واژهای عربی از ریشه علم به معنای آموختن) ساختاری است برای تولید و ساماندهی
دانش دربارهٔ جهان طبیعی در قالب توضیحها و پیشبینیهای آزمایششدنی. ک معنای
قدیمیتر و نزدیک که امروزه هنوز هم به کار میرود متعلق به ارسطو است و دانش علمی
را مجموعهای از آگاهیهای قابل اتکا می داند که از لحاظ منطقی و عقلانی قابل توضیح
باشند. (بنگرید به بخش تاریخ و ریشهشناسی)
از عصر کلاسیک علوم به عنوان یک نوع دانش با فلسفه ارتباط نزدیکی داشتند. در اوایل عصر مدرن دو کلمه علم و فلسفه در زبان انگلیسی به جای هم به کار برده میشدند. در قرن ۱۷ میلادی فلسفه طبیعی (که امروز علوم طبیعی نامیده میشود) به تدریج از فلسفه جدا شد.
با این حال علم همچنان کاربردی وسیع برای توضیح آگاهیهای مطمئن در مورد یک موضوع داشت. به همین ترتیب هم امروزه در عصر مدرن همچنان برای موضوعاتی همچون علم کتابداری و یا علوم سیاسی به کار میرود.
در عصر مدرن، علم معادل علوم طبیعی و فیزیکی به کار میرود، لذا محدود به شاخههایی از آموختن است که به پدیدههای دنیای مادی و قوانین آنها میپردازد. این هماکنون معنای غالب علم در کاربرد روزمرهاست.
این معنای محدودتر از علم که خود بخشی از علم شدهاست، تبدیل به مجموعهای از تعریفهای قوانین طبیعت شده که بر مبنای مثالهای اولیهای همچون قانون کپلر، قوانین گالیله و قوانین حرکت نیوتن بنا شدهاند. در این دوره رایجتر شد که به جای فلسفه طبیعی علوم طبیعی به کار رود. در طی قرن نوزدهم میلادی کلمه علم بیش از پیش مرتبط ب مطالعه منظم دنیای طبیعت شد، شامل فیزیک، شیمی، زمین شناسی و زیست شناسی. این منجر به قرارگیری مطالعات تفکر انسان و جامعه در یک برزخ زبان شناسی شد. که در نهایت منجر به قرارگیری این مطالعات دانشگاهی در زیر عنوان علوم اجتماعی شد. به همین ترتیب هم امروز قلمروهای بزرگی از مطالعات منظم و دانش وجود دارند که زیر سرفصل کلی علم قرار دارند، همچون علوم کاربردی و علوم صوری.
به طور کلی اطلاعات مجموعهای از دادههای خام و پردازش نشدهاست. پردازش اطلاعات، تولید علم میکند، و علمی که روشش تجربی و نتایجش آزمون پذیر و موضوعش جهان خارج باشد، علم تجربی است.
علم در زبان فارسی به معنایی متفاوت و عام تر از معادل انگلیسی اش (Science) به کار میرود. در این مفهوم علم معادل هر نوعی از دانش (Knowledge) است. واژه علم در این مفهوم کلی شامل هر نوع آگاهی نسبت به اشیاء، پدیدهها، روابط و غیرهاست، اعم از اینکه مربوط به حوزه مادی و طبیعی باشد و یا مربوط به علوم معنا و ماوراء الطبیعه. در این تعریف قوائد روش علمی برای دستیابی به آن دانش الزامی نیست و علم شامل مجموعهای از آگاهیها، دانشها و معلوماتی است که انسان توانسته از طریق روشهای گوناگون تا به امروز به آنها آگاهی پیدا کند. اصطلاحاتی چون علم اخلاق، علم حدیث و علم ریاضیات نشان دهنده کاربرد این معنا از علم هستند.
در مقابل مفهوم علم بهطور خاص وجود دارد که معادل واژه انگلیسی Science است که از ریشه لاتینی «ساینتیا» به معنای دانستن گرفته شدهاست و متناظر با آن بخشی از دانش بشری است که از طریق روشهای تجربی حاصل شدهاست و قواعد علوم تجربی بر آن حاکم است.
در تاریخ علم، انقلاب علمی به دورهای میگویند که ایدهها و کشفیات جدید در فیزیک، ستارهشناسی، زیستشناسی، کالبدشناسی، شیمی و دیگر رشتههای مشابه موجب کنار گذاشتن نظرات مرتبط با یونان باستان شد که در قرون وسطی رواج یافته بودند و پایه علوم جدید ریخته شد.
بسیاری از محققین، معتقد هستند که انقلاب علمی، با انتشار دو اثر که در ۱۵۴۳ منتشر شدند و تا قرن ۱۷ تاثیر تاثیرگذار بودند، شروع شد. این آثار عبارت هستند از گفتار دربارهٔ چرخش کرات سماوی اثر نیکلاس کوپرنیک و On the Fabric of the Human body اثر آندرئاس وزالیوس.
اولین بار، الکساندر کویر (Alexandre Koyré)، این واژه را در ۱۹۳۹ برای اشاره به دوره ذکر شده، استفاده کرده.
علم سنجی یکی از رایج ترین روشهای ارزیابی فعالیت های علمی میباشد. این روش در روسیه شوروی پدید آمد و در کشورهای اروپای شرقی بویژه مجارستان برای اندازه گیری علوم در سطوح ملی و بینالمللی استفاده شد. اولین کسانی که واژه علم سنجی را ابداع کردند دوبروف و کارنوا بودند. آن ها علم سنجی را به عنوان اندازه گیری فرآیند انفورماتیک تعریف کردند. انفورماتیک از نظر میخائیلف عبارت است از اصول علمی که به بررسی ساختار و ویژگیهای اطلاعات علمی میپردازد و قوانین و فرآیندهای این ارتباطات را مورد بحث قرار میدهد.(۴) به دنبال مطرح شدن این علم، دانشمندان برجسته دیگری از جمله کول، ایلز و هولم نیز از مقالات علمی به عنوان ملاکی برای مقایسه تولید علمی کشورهای مختلف استفاده کردند. آن ها از این طریق تولیدات علمی کشورهای مختلف را از لحاظ کمی و کیفی با یکدیگر مورد مقایسه قرار داده و وضعیت کشورهای مختلف را در تولید اطلاعات علمی مشخص نمودند.(۴) انتشار مداوم شاخصهای علم سنجی که توصیف کننده پژوهش در اجتماعات مختلف علمی است میتواند عنصری مفید و کارآمد برای مدیریت تحقیق و سیاستگذاری و چگونگی تخصیص بودجه و امکانات در علوم باشد. در تایید این امر بک عقیده دارد علم سنجی میتواند به توازن بودجه و هزینههای اقتصادی تا حدی کمک کند و از این طریق کارایی تحقیقات را افزایش دهد.(۱) ارزشیابی کمی علوم که منجر به باروری و توسعه میشود میتواند کمک بزرگی برای مسئولان و برنامه ریزان باشد تا آن ها بتوانند با هزینه کمتر بیشترین استفاده را از منابع مالی و انسانی برده و در بهینه سازی ساختار اقتصادی ـ اجتماعی کشور موثر باشند. علم سنجی علاوه بر آنکه به دنبال جنبههای کمی علوم و تحقیقات است اقدام به اندازهگیری و تعیین معیارهای جنبههای مختلف مدیریتی و سازمانی علوم نیز مینماید.(۴) در سطحی وسیعتر علم سنجی را میتوان از عوامل موثر گردش مستمر فعالیتهای تحقیقاتی در هر زمینه علمی دانست که مستقیما با ارزشیابی کمی علم سرو کار دارد. اساس کار علم سنجی بر بررسی چهار متغیر اساسی شامل مولفان، انتشارات علمی، مراجع و ارجاعات میباشد. علم سنجی بر آن است با استفاده از بررسی جداگانه این متغیرها با ترکیبی مناسب از شاخصهای مبتنی بر این متغیرها خصایص علم و پژوهش علمی را نمایان سازد.(۲) تعداد مولفان به عنوان یکی از شاخصهای فعالیت علمی در کشورهای مختلف میباشد که میتواند مبنایی برای مقایسه آنها محسوب گردد. انتشارات علمی تمامی مکاتبات و ارتباطات علمی چاپ شده را میتواند شامل باشد. یکی از مجاری اساسی ورسمی انتشار علمی مقالات میباشند که میتواند توزیع آنها را برحسب زمان، مکان، نوع یا مجرای انتشار وسایر ویژگیها مورد بررسی قرار داد. تعداد انتشارات به عنوان عنصری اساسی در علم سنجی میباشد که میتواند مبنای مقایسههای بین اجتماعات مختلف علمی و کشورها قرار گیرد. امروزه اکثر انتشارات علمی تبلور تلاشهای گروهی تعدادی از مولفین میباشند. از آنجا که منتشر کردن تولید علمی دانشمندان به صورت فردی برای ترسیم نتایج مهم آماری به تنهایی کفایت نمیکند، ارزیابیهای علم سنجی معمولاً بر سودمندی انتشار توسط اجتماعات علمی تاکید میکنند. نمونه برخی از این اجتماعات علمی به شرح زیر میباشد.(۲)
• گروههای پژوهشی، گروهها و دپارتمانهای دانشگاهی • موسسات علمی • کشورها و مناطق ژئوپولتیک • حوزههای علمی اصلی و فرعی
مراجع مورد استناد انتشارات علمی نشان دهنده منابع، خاستگاهها وبویژه قدمت [روزآمدی] اندیشههای گنجانده شده در این مقالات هستند. مراجع به طور کلی نشان دهنده استنادهای رسمی یک انتشار علمی به منابع علمی میباشند.بدین لحاظ توزیع مقالات مورد ارجاع قرار گرفته بر حسب مجرای انتشار، حوزه موضوعی و تاریخ تالیف منعکس کننده اشکال و جنبههای گوناگون علایق و منافع آن اجتماع علمی و همچنین منعکس کننده روابط اساسی میان اسناد و مدارک ارجاع دهنده آنها که مورد ارجاع قرار گرفتهاند میباشند. اگر یک مقاله علمی طی چندین سال پس از انتشار سالانه ۵ تا ۱۰ ارجاع داشته باشد به احتمال زیاد محتوی آن مقاله در بدنه معرفتی حوزه علمی مرتبط با آن رشته حل خواهد شد به گونهای که این مقاله سهمی در افزایش میزان معرفت علمی آن رشته خواهد داشت.(۲) ارجاعات به یک انتشار علمی نشان دهنده مراجع مرتبط با آن میباشند، مراجع از پیشینههای نتایج علمی خبر میدهند اما ارجاعات نشان دهنده نفوذ و تاثیر علمی هستند. امروزه تجزیه و تحلیل ارجاعات علمی یکی از مشهورترین روشهای علم سنجی است. شهرت این شاخص تا حدود زیادی ناشی از آن است که ارجاعات میتوانند به طور کارا و موثری نقص موجود در شاخص کمیت و شمارشی صرف انتشار علمی را جبران کرده و توسط عناصر کیفی مشخص این شاخص را تکمیل و آنرا کیفی نمایند.(۲) ارزش یک مقاله علمی بر مبنای تاثیر در مقالات و نوشتههای بعدی (حضور در مجموع مآخذ آنها) تعیین میشود. معتبرترین تحقیق در این زمینه کار درک دوسالاپرایس است که در سال ۱۹۶۵ بر مبنای نمایه استنادی علوم (SCI) در باب انتشارات سال ۱۹۶۱ صورت گرفت. وی در این تحقیق اشاره میکند مقالات مختلف با بسامدهای متفاوتی در نوشتههای بعدی ظاهر میشوند. طبق فرض این تحقیق مقالاتی که در حوزه خود موثرتر بودهاند به دفعات بیشتری مورد استناد قرار گرفتهاند. عمر انتشارات را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: تولد، باروری و مرگ. دوره تولد دورهای است که زمینهای نو پدید میآید ولی آثار پژوهشی آن به دلیل نو و ناشناخته بودن هنوز در سیاهه مآخذ مقالات بعدی ظاهر نمیشود. دوره باروری دورهای است که یک مقاله یا مجموعهای از مقالات بهترین بسامد را از لحاظ حضور در سیاهه مدارک گوناگون بعدی دارا میشوند و سپس این زایندگی رو به افول میگذارد تا آنجا که تقریبا از لحاظ استناد مرده به شمار میروند.
شاخصh:از شاخصهای جدید این علم است که در سال ۲۰۰۵ معرفی شد و آن برای محاسبه برون داد علمی محققان به کار می رود .شاخص hیک محقق عبارت است از hتعداد از مقالات وی که به هر کدام حداقل hبار استناد شده باشد.با توجه به سادگی استفاده این شاخص بیشتر مورد توجه متخصصین علم سنجی قرار گرفته است.با توجه به امکاناتی که web of scienceفراهم کرده است با استفاده از آن سریعتر و با دقت بیشتر این شاخص محاسبه می شود.باید به این نکته توجه نمود بسته به اینکه چه ابزاری برای محاسبه مورد استفاده قرار می گیرد ممکن است مقدار این شاخص تحت تاثیر قرار گیرد.
شاخص G:در سال ۲۰۰۶ برای تکمیل عملکرد شاخص hاین شاخص توسط دانشمندی بلژیکی معرفی گردید.شاخص Gیک محقق عبارت است از Gتعداداز مقالات وی که مجموع استنادات به مقالات کوچکتر مساوی G، تقریبا مساوی G2 باشد. چنانچه مقالات را به ترتیب میزان استناد از زیاد به کم (نزولی) مرتب کنیم، جایی که تعداد مجموع استنادات تقریبا مساوی مجذور تعداد مقالات باشد، در آن ردیف، تعداد مقاله بیانگر شاخص G خواهد بود. با توجه و دقت در نحوه محاسبه G-Index در می یابیم که میزان G-Index هیچ وقت کمتر از H-Index نخواهد بود.
شاخصh-b: پس از مدتی از معرفی شاخص hشاخص دیگری توسط Banksارایه شد.وی این شاخص را که ملهم از شاخص hبود شاخص h-bنامید که به کمک آن می توان موضوعات داغ پژوهشی در هر رشته علمی را بدست آورد.در توجیه نیاز به چنین شاخصی اظهار میشود که تعیین موضوعات مورد علاقه و در دست بررسی، در دنیای پرحجم و وسیع اطلاعات، نیاز به بررسی و جستجوی فراوان در انواع منابع اطلاعاتی دارد و وسیلهای ساده لازم است تا محققان و مخصوصا دانشجویان دورههای دکترا را در تعیین موضوعات موردبحث روز و تخصیص موضوع مناسب برای رساله خود به کارآید.
از عصر کلاسیک علوم به عنوان یک نوع دانش با فلسفه ارتباط نزدیکی داشتند. در اوایل عصر مدرن دو کلمه علم و فلسفه در زبان انگلیسی به جای هم به کار برده میشدند. در قرن ۱۷ میلادی فلسفه طبیعی (که امروز علوم طبیعی نامیده میشود) به تدریج از فلسفه جدا شد.
با این حال علم همچنان کاربردی وسیع برای توضیح آگاهیهای مطمئن در مورد یک موضوع داشت. به همین ترتیب هم امروزه در عصر مدرن همچنان برای موضوعاتی همچون علم کتابداری و یا علوم سیاسی به کار میرود.
در عصر مدرن، علم معادل علوم طبیعی و فیزیکی به کار میرود، لذا محدود به شاخههایی از آموختن است که به پدیدههای دنیای مادی و قوانین آنها میپردازد. این هماکنون معنای غالب علم در کاربرد روزمرهاست.
این معنای محدودتر از علم که خود بخشی از علم شدهاست، تبدیل به مجموعهای از تعریفهای قوانین طبیعت شده که بر مبنای مثالهای اولیهای همچون قانون کپلر، قوانین گالیله و قوانین حرکت نیوتن بنا شدهاند. در این دوره رایجتر شد که به جای فلسفه طبیعی علوم طبیعی به کار رود. در طی قرن نوزدهم میلادی کلمه علم بیش از پیش مرتبط ب مطالعه منظم دنیای طبیعت شد، شامل فیزیک، شیمی، زمین شناسی و زیست شناسی. این منجر به قرارگیری مطالعات تفکر انسان و جامعه در یک برزخ زبان شناسی شد. که در نهایت منجر به قرارگیری این مطالعات دانشگاهی در زیر عنوان علوم اجتماعی شد. به همین ترتیب هم امروز قلمروهای بزرگی از مطالعات منظم و دانش وجود دارند که زیر سرفصل کلی علم قرار دارند، همچون علوم کاربردی و علوم صوری.
به طور کلی اطلاعات مجموعهای از دادههای خام و پردازش نشدهاست. پردازش اطلاعات، تولید علم میکند، و علمی که روشش تجربی و نتایجش آزمون پذیر و موضوعش جهان خارج باشد، علم تجربی است.
علم در زبان فارسی به معنایی متفاوت و عام تر از معادل انگلیسی اش (Science) به کار میرود. در این مفهوم علم معادل هر نوعی از دانش (Knowledge) است. واژه علم در این مفهوم کلی شامل هر نوع آگاهی نسبت به اشیاء، پدیدهها، روابط و غیرهاست، اعم از اینکه مربوط به حوزه مادی و طبیعی باشد و یا مربوط به علوم معنا و ماوراء الطبیعه. در این تعریف قوائد روش علمی برای دستیابی به آن دانش الزامی نیست و علم شامل مجموعهای از آگاهیها، دانشها و معلوماتی است که انسان توانسته از طریق روشهای گوناگون تا به امروز به آنها آگاهی پیدا کند. اصطلاحاتی چون علم اخلاق، علم حدیث و علم ریاضیات نشان دهنده کاربرد این معنا از علم هستند.
در مقابل مفهوم علم بهطور خاص وجود دارد که معادل واژه انگلیسی Science است که از ریشه لاتینی «ساینتیا» به معنای دانستن گرفته شدهاست و متناظر با آن بخشی از دانش بشری است که از طریق روشهای تجربی حاصل شدهاست و قواعد علوم تجربی بر آن حاکم است.
در تاریخ علم، انقلاب علمی به دورهای میگویند که ایدهها و کشفیات جدید در فیزیک، ستارهشناسی، زیستشناسی، کالبدشناسی، شیمی و دیگر رشتههای مشابه موجب کنار گذاشتن نظرات مرتبط با یونان باستان شد که در قرون وسطی رواج یافته بودند و پایه علوم جدید ریخته شد.
بسیاری از محققین، معتقد هستند که انقلاب علمی، با انتشار دو اثر که در ۱۵۴۳ منتشر شدند و تا قرن ۱۷ تاثیر تاثیرگذار بودند، شروع شد. این آثار عبارت هستند از گفتار دربارهٔ چرخش کرات سماوی اثر نیکلاس کوپرنیک و On the Fabric of the Human body اثر آندرئاس وزالیوس.
اولین بار، الکساندر کویر (Alexandre Koyré)، این واژه را در ۱۹۳۹ برای اشاره به دوره ذکر شده، استفاده کرده.
علم سنجی یکی از رایج ترین روشهای ارزیابی فعالیت های علمی میباشد. این روش در روسیه شوروی پدید آمد و در کشورهای اروپای شرقی بویژه مجارستان برای اندازه گیری علوم در سطوح ملی و بینالمللی استفاده شد. اولین کسانی که واژه علم سنجی را ابداع کردند دوبروف و کارنوا بودند. آن ها علم سنجی را به عنوان اندازه گیری فرآیند انفورماتیک تعریف کردند. انفورماتیک از نظر میخائیلف عبارت است از اصول علمی که به بررسی ساختار و ویژگیهای اطلاعات علمی میپردازد و قوانین و فرآیندهای این ارتباطات را مورد بحث قرار میدهد.(۴) به دنبال مطرح شدن این علم، دانشمندان برجسته دیگری از جمله کول، ایلز و هولم نیز از مقالات علمی به عنوان ملاکی برای مقایسه تولید علمی کشورهای مختلف استفاده کردند. آن ها از این طریق تولیدات علمی کشورهای مختلف را از لحاظ کمی و کیفی با یکدیگر مورد مقایسه قرار داده و وضعیت کشورهای مختلف را در تولید اطلاعات علمی مشخص نمودند.(۴) انتشار مداوم شاخصهای علم سنجی که توصیف کننده پژوهش در اجتماعات مختلف علمی است میتواند عنصری مفید و کارآمد برای مدیریت تحقیق و سیاستگذاری و چگونگی تخصیص بودجه و امکانات در علوم باشد. در تایید این امر بک عقیده دارد علم سنجی میتواند به توازن بودجه و هزینههای اقتصادی تا حدی کمک کند و از این طریق کارایی تحقیقات را افزایش دهد.(۱) ارزشیابی کمی علوم که منجر به باروری و توسعه میشود میتواند کمک بزرگی برای مسئولان و برنامه ریزان باشد تا آن ها بتوانند با هزینه کمتر بیشترین استفاده را از منابع مالی و انسانی برده و در بهینه سازی ساختار اقتصادی ـ اجتماعی کشور موثر باشند. علم سنجی علاوه بر آنکه به دنبال جنبههای کمی علوم و تحقیقات است اقدام به اندازهگیری و تعیین معیارهای جنبههای مختلف مدیریتی و سازمانی علوم نیز مینماید.(۴) در سطحی وسیعتر علم سنجی را میتوان از عوامل موثر گردش مستمر فعالیتهای تحقیقاتی در هر زمینه علمی دانست که مستقیما با ارزشیابی کمی علم سرو کار دارد. اساس کار علم سنجی بر بررسی چهار متغیر اساسی شامل مولفان، انتشارات علمی، مراجع و ارجاعات میباشد. علم سنجی بر آن است با استفاده از بررسی جداگانه این متغیرها با ترکیبی مناسب از شاخصهای مبتنی بر این متغیرها خصایص علم و پژوهش علمی را نمایان سازد.(۲) تعداد مولفان به عنوان یکی از شاخصهای فعالیت علمی در کشورهای مختلف میباشد که میتواند مبنایی برای مقایسه آنها محسوب گردد. انتشارات علمی تمامی مکاتبات و ارتباطات علمی چاپ شده را میتواند شامل باشد. یکی از مجاری اساسی ورسمی انتشار علمی مقالات میباشند که میتواند توزیع آنها را برحسب زمان، مکان، نوع یا مجرای انتشار وسایر ویژگیها مورد بررسی قرار داد. تعداد انتشارات به عنوان عنصری اساسی در علم سنجی میباشد که میتواند مبنای مقایسههای بین اجتماعات مختلف علمی و کشورها قرار گیرد. امروزه اکثر انتشارات علمی تبلور تلاشهای گروهی تعدادی از مولفین میباشند. از آنجا که منتشر کردن تولید علمی دانشمندان به صورت فردی برای ترسیم نتایج مهم آماری به تنهایی کفایت نمیکند، ارزیابیهای علم سنجی معمولاً بر سودمندی انتشار توسط اجتماعات علمی تاکید میکنند. نمونه برخی از این اجتماعات علمی به شرح زیر میباشد.(۲)
• گروههای پژوهشی، گروهها و دپارتمانهای دانشگاهی • موسسات علمی • کشورها و مناطق ژئوپولتیک • حوزههای علمی اصلی و فرعی
مراجع مورد استناد انتشارات علمی نشان دهنده منابع، خاستگاهها وبویژه قدمت [روزآمدی] اندیشههای گنجانده شده در این مقالات هستند. مراجع به طور کلی نشان دهنده استنادهای رسمی یک انتشار علمی به منابع علمی میباشند.بدین لحاظ توزیع مقالات مورد ارجاع قرار گرفته بر حسب مجرای انتشار، حوزه موضوعی و تاریخ تالیف منعکس کننده اشکال و جنبههای گوناگون علایق و منافع آن اجتماع علمی و همچنین منعکس کننده روابط اساسی میان اسناد و مدارک ارجاع دهنده آنها که مورد ارجاع قرار گرفتهاند میباشند. اگر یک مقاله علمی طی چندین سال پس از انتشار سالانه ۵ تا ۱۰ ارجاع داشته باشد به احتمال زیاد محتوی آن مقاله در بدنه معرفتی حوزه علمی مرتبط با آن رشته حل خواهد شد به گونهای که این مقاله سهمی در افزایش میزان معرفت علمی آن رشته خواهد داشت.(۲) ارجاعات به یک انتشار علمی نشان دهنده مراجع مرتبط با آن میباشند، مراجع از پیشینههای نتایج علمی خبر میدهند اما ارجاعات نشان دهنده نفوذ و تاثیر علمی هستند. امروزه تجزیه و تحلیل ارجاعات علمی یکی از مشهورترین روشهای علم سنجی است. شهرت این شاخص تا حدود زیادی ناشی از آن است که ارجاعات میتوانند به طور کارا و موثری نقص موجود در شاخص کمیت و شمارشی صرف انتشار علمی را جبران کرده و توسط عناصر کیفی مشخص این شاخص را تکمیل و آنرا کیفی نمایند.(۲) ارزش یک مقاله علمی بر مبنای تاثیر در مقالات و نوشتههای بعدی (حضور در مجموع مآخذ آنها) تعیین میشود. معتبرترین تحقیق در این زمینه کار درک دوسالاپرایس است که در سال ۱۹۶۵ بر مبنای نمایه استنادی علوم (SCI) در باب انتشارات سال ۱۹۶۱ صورت گرفت. وی در این تحقیق اشاره میکند مقالات مختلف با بسامدهای متفاوتی در نوشتههای بعدی ظاهر میشوند. طبق فرض این تحقیق مقالاتی که در حوزه خود موثرتر بودهاند به دفعات بیشتری مورد استناد قرار گرفتهاند. عمر انتشارات را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: تولد، باروری و مرگ. دوره تولد دورهای است که زمینهای نو پدید میآید ولی آثار پژوهشی آن به دلیل نو و ناشناخته بودن هنوز در سیاهه مآخذ مقالات بعدی ظاهر نمیشود. دوره باروری دورهای است که یک مقاله یا مجموعهای از مقالات بهترین بسامد را از لحاظ حضور در سیاهه مدارک گوناگون بعدی دارا میشوند و سپس این زایندگی رو به افول میگذارد تا آنجا که تقریبا از لحاظ استناد مرده به شمار میروند.
شاخصh:از شاخصهای جدید این علم است که در سال ۲۰۰۵ معرفی شد و آن برای محاسبه برون داد علمی محققان به کار می رود .شاخص hیک محقق عبارت است از hتعداد از مقالات وی که به هر کدام حداقل hبار استناد شده باشد.با توجه به سادگی استفاده این شاخص بیشتر مورد توجه متخصصین علم سنجی قرار گرفته است.با توجه به امکاناتی که web of scienceفراهم کرده است با استفاده از آن سریعتر و با دقت بیشتر این شاخص محاسبه می شود.باید به این نکته توجه نمود بسته به اینکه چه ابزاری برای محاسبه مورد استفاده قرار می گیرد ممکن است مقدار این شاخص تحت تاثیر قرار گیرد.
شاخص G:در سال ۲۰۰۶ برای تکمیل عملکرد شاخص hاین شاخص توسط دانشمندی بلژیکی معرفی گردید.شاخص Gیک محقق عبارت است از Gتعداداز مقالات وی که مجموع استنادات به مقالات کوچکتر مساوی G، تقریبا مساوی G2 باشد. چنانچه مقالات را به ترتیب میزان استناد از زیاد به کم (نزولی) مرتب کنیم، جایی که تعداد مجموع استنادات تقریبا مساوی مجذور تعداد مقالات باشد، در آن ردیف، تعداد مقاله بیانگر شاخص G خواهد بود. با توجه و دقت در نحوه محاسبه G-Index در می یابیم که میزان G-Index هیچ وقت کمتر از H-Index نخواهد بود.
شاخصh-b: پس از مدتی از معرفی شاخص hشاخص دیگری توسط Banksارایه شد.وی این شاخص را که ملهم از شاخص hبود شاخص h-bنامید که به کمک آن می توان موضوعات داغ پژوهشی در هر رشته علمی را بدست آورد.در توجیه نیاز به چنین شاخصی اظهار میشود که تعیین موضوعات مورد علاقه و در دست بررسی، در دنیای پرحجم و وسیع اطلاعات، نیاز به بررسی و جستجوی فراوان در انواع منابع اطلاعاتی دارد و وسیلهای ساده لازم است تا محققان و مخصوصا دانشجویان دورههای دکترا را در تعیین موضوعات موردبحث روز و تخصیص موضوع مناسب برای رساله خود به کارآید.
ساعت : 10:13 am | نویسنده : admin
|
مطلب بعدی